davod12

 
ملحق شده: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
امتیاز177بقیه
مرحله بعد: 
Points needed: 23
آخرین بازی

سالروز تولدش بر هر ایرانی گرامی باد

 

 

مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش

سالروز تولدت بابک عزيز مبارک .

http://www.pic.iran-forum.ir/images/bs7uag1exwcjh6zgo5uh.jpg


دلم از مرگ بيزاراست    

ولی آندم که نيکی و بدی را گاه پيکار است

فرو رفتن به کام مرگ شيرين است.

صدها سال از مرگ جسمی افتخار آميز اين انسان آزاده می گذرد.

در دامنهء ساوالان ديده بدنيا گشود٬ودر در بار خليفه مثله اش کردند.

او و همسر شير زنش گلدونه و فرزند برومندش آذر و برادرش عبدالله

و همه ياران آزاديخواهش در راه آزادی خلقش جان خود را فدا کردند.  

افشين زر و سيم وقدرت خليفه را انتخاب و به مردم خيانت نمود.

آنهائی که نامشان همواره به نيکی ياد شده و آنهائی که

همچنان شر مساران تاريــــــــــخ اند.

هر سال مثل امسال هزاران مردم آزاده ديدار از فرزند برومند

ساوالان راهی قلعه بابک می شوند تا ضمن تکرار عهد وپيمان

دوباره يادش را گرامی دارند.

http://www.dasteazad.com/wp-content/uploads/2012/04/babak_khoramdin.jpg

 

این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای می توانی ایرانیان را اسیر کنی .

من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت .

 

من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد .

من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز می کند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند .

مازیار هنوز مبارزه می کند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند .

اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند .

مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد .

و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:


پاینده ایران)))))))))))))))))

 


دوستان ""

پاینده و

سربلند  باشیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن